مقاومت؛ بزرگترین پیروزی 

در شرایطی که ایران پس از یک نبرد تمام‌عیار وارد فاز جدیدی از تقابل با دشمنان خود شده، میدان جنگ از خاکریزها به افکار عمومی منتقل شده است. 
در شرایطی که ایران پس از یک نبرد تمام‌عیار وارد فاز جدیدی از تقابل با دشمنان خود شده، میدان جنگ از خاکریزها به افکار عمومی منتقل شده است. 
کد خبر: ۱۵۱۰۳۳۰
نویسنده دکتر عباس اسدی - استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی

دشمن می‌داند که صداوسیما، منبع اعتماد عمومی در شرایط بحرانی است. در همین جنگ اخیر، با وجود هجمه‌های رسانه‌ای، مردم دوباره به اخبار صداوسیما برگشتند و اطلاعات را از آن پی گرفتند. این اعتماد، برای دشمن خطرناک است. چون هر جا مردم به یک نهاد اعتماد کنند، سنگر جنگ روانی آن‌ها فرو می‌ریزد.

برای همین است که دشمن تلاش می‌کند این نهاد را هم تخریب کند، هم بی‌اعتبار. ما می‌دانیم صداوسیما مشکلاتی دارد، ضعف‌هایی هم دارد، اما باید بفهمیم که این حمله‌ها هدفمند است. هدف، شکستن تنها رسانه‌ای‌ست که هنوز در بسیاری از اقشار کشور، خصوصاً در شهرستان‌ها و روستاها، مخاطب واقعی دارد.

در فرهنگ خودمان نقال، پرده‌خوان، مرثیه‌سرا، شاعر آئینی، و حتی واعظانی داریم که سال‌هاست ذهن مردم را با نماد و داستان درگیر می‌کنند. این‌ها سرمایه‌های ملی‌اند. اگر این‌ها وارد میدان جنگ روانی شوند، با ابزار زبان بومی و قصه‌پردازی، می‌توانند پیام‌هایی با قدرت اثرگذاری بسیار بالا را به عمق ذهن مردم منتقل کنند. شما نمی‌توانید ذهن مخاطب را ببازید و بعد انتظار داشته باشید در میدان فیزیکی پیروز شوید. ذهن مردم باید از آنِ شما باشد. اگر ذهن مردم در اختیار شما باشد، حتی اگر رسانه‌های دشمن فریاد بزنند، تأثیر نمی‌گذارند.

ما در حال حاضر نیاز داریم به: بازتعریف رسانه و بهره‌گیری از روایت‌های بومی  و افزایش مهارت نشانه‌سازی در پیام‌های رسانه‌ای و استفاده از عناصر معنوی در بازنمایی مقاومت.

جنگ روانی، جنگی است که با کلمه، عدد، نماد، چهره و روایت پیش می‌رود. رسانه تنها یکی از ابزارهای آن است. جامعه شفاهی، هیئت‌ها، مساجد، ارتباطات محلی، قصه‌گویان و نمادپردازان بومی، همه‌ ظرفیت‌هایی هستند که باید فعال شوند. دشمن این‌ها را نشناخته یا دسترسی به آن‌ها ندارد؛ ما اما داریم و اگر به‌درستی استفاده کنیم، نه‌تنها در جنگ روانی شکست نمی‌خوریم، بلکه پیروز هم خواهیم بود.

دکتر عباس اسدی، استاد برجسته ارتباطات، در این گفت‌وگو با نگاهی عمیق به مفهوم و ماهیت «جنگ روانی» پرداخته و از ضرورت شناخت و مقابله راهبردی با آن و نقش داشته های مهم ما مانند تشکلهای مردمی و صداسیما و...  سخن می‌گوید.

روشن است که جنگ روانی بسیار مهم‌تر از جنگ فیزیکی است. این روزها می‌بینیم نتانیاهو و تیم رسانه‌ای‌اش، با وجود شکست‌های میدانی، چنان فضای رسانه‌ای طراحی کرده‌اند که خود را پیروز میدان معرفی می‌کنند. گویا ما در این مرحله یعنی «جنگ پس از جنگ»، واقعاً در حال از دست دادن میدان باشیم؟

نکته بسیار مهمی را مطرح کردید. جنگ روانی، برخلاف تصور عمومی، نه‌تنها هم‌وزن جنگ فیزیکی بلکه در بسیاری از مواقع مؤثرتر از آن است. در واقع اگر دشمن در جنگ فیزیکی نتواند پیروز شود، سعی می‌کند از طریق عملیات روانی برد رسانه‌ای و ذهنی به دست بیاورد. همین اتفاقی که الان در روایت رژیم صهیونیستی و متحدانش می‌بینیم. اما جنگ روانی ابعاد خاص خودش را دارد؛ اولین و مهم‌ترین بُعد آن مخاطب است. در جنگ فیزیکی، دشمن فقط نیروی نظامی را هدف قرار می‌دهد، اما در جنگ روانی، مخاطب می‌تواند رهبر یک کشور، فرماندهان نظامی، نخبگان فکری، روحانیون یا حتی عموم مردم باشد. شناخت دقیق از اینکه مخاطبِ هدف کیست، به فرستنده پیام کمک می‌کند نوع عملیات روانی خود را با دقت بالاتری طراحی کند.
گاهی عملیات روانی به‌صورت مستقیم رهبر یک ملت را هدف قرار می‌دهد؛ گاهی به‌دنبال تحریک اقشار نخبگانی است؛ گاهی هم مردم عادی هدف هستند تا احساس شکست یا بی‌اعتمادی در آن‌ها ایجاد شود. پس اولین گام، شناخت سطح و نوع مخاطب است.

 درباره «فرستنده» یا همان عامل جنگ روانی چه نکاتی وجود دارد؟

دومین نکته مهم در جنگ روانی، شناسایی فرستنده یا عامل آن است. گاهی این فرستنده یک رسانه خاص است، گاهی یک دولت، و گاهی ائتلافی از دولت‌ها، سرویس‌های اطلاعاتی، اتاق‌های فکر و رسانه‌ها. برای مثال، یک شبکه فارسی‌زبان خارج‌نشین ممکن است صرفاً مخاطب فارسی‌زبان ایرانی داشته باشد. اما وقتی یک رسانه انگلیسی‌زبان با میلیون‌ها مخاطب جهانی، علیه ایران عملیات روانی انجام می‌دهد، هدف فقط مخاطب داخلی نیست؛ تصویر جهانی ایران را نشانه می‌گیرد. بنابراین، ما با چند لایه از فرستندگان و چند لایه از مخاطبان مواجه هستیم.

تکنیک‌ها و ابزارهای جنگ روانی چطور؟ این عملیات دقیقاً از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کند؟

تکنیک‌های جنگ روانی متنوع، پیچیده و در عین حال بسیار هدفمند هستند. از دروغ‌پردازی گرفته تا سانسور واقعیت‌ها، تحریف اطلاعات، تکرار منفی، برچسب‌زنی، ایجاد دوگانگی‌های ساختگی، سیاه‌نمایی و تقطیع اطلاعات. این‌ها روش‌هایی هستند که برای تغییر درک مخاطب از واقعیت استفاده می‌شوند.
نکته مهم اینجاست که ما در ایران هنوز در شناخت دقیق و علمی این تکنیک‌ها ضعف داریم. بسیاری از افرادی که درباره جنگ روانی صحبت می‌کنند، بدون درک علمی، صرفاً بر اساس تحلیل شخصی و احساسات وارد بحث می‌شوند. ما نیاز داریم که جنگ روانی را با نگاه راهبردی، سیستماتیک و مبتنی بر علم ارتباطات بررسی کنیم.

آیا مقابله با این جنگ روانی ممکن است؟ چه اقداماتی باید در داخل کشور انجام شود؟

بله، همان‌طور که دشمن جنگ روانی به راه می‌اندازد، ما هم باید عملیات روانی متقابل طراحی کنیم. این یک نبرد دوسویه است، نه یک‌طرفه. کشور هدف نباید دست بسته بماند. اتفاقاً، اگر ما مخاطب را خوب بشناسیم، فرستنده را شناسایی کنیم و تکنیک‌های او را به‌درستی تحلیل کنیم، می‌توانیم بسیار دقیق‌تر و مؤثرتر پاسخ بدهیم.ما باید یاد بگیریم رسانه فقط برای «اطلاع‌رسانی» نیست، بلکه برای «هدایت افکار عمومی» است. این نکته‌ای است که برخی از نهادهای ما هنوز به آن واقف نشده‌اند. برای مثال، وقتی یک رسانه داخلی مثل روزنامه کیهان گاهی با یک تیتر خاص یک جریان رسانه‌ای بزرگ به راه می‌اندازد، این یعنی قابلیت اثرگذاری ما هم بالاست، اگر از آن درست استفاده شود.

برای موفقیت در این میدان، شناخت دقیق از رسانه، مخاطب، ابزار و تاکتیک‌های جنگ روانی حیاتی است. تا زمانی که برخی افراد با رویکرد سلیقه‌ای و غیرفرهنگی به مقوله رسانه و افکار عمومی نگاه کنند، نمی‌توانیم به طور مؤثر در برابر امواج عملیات روانی دشمن بایستیم.

دکتر اسدی، در ادامه بحث، شما به نکته‌ای اشاره کردید که بسیار قابل‌توجه است؛ اینکه جنگ روانی مقدم بر جنگ فیزیکی است. لطفاً این مسأله را بیشتر برای ما توضیح میدهید؟

جنگ روانی، پیش‌زمینه بسیاری از جنگ‌های نظامی و فیزیکی است. این نوع از جنگ، برخلاف تصور برخی، عمدتاً از خارج از مرزها صورت می‌گیرد. به بیان ساده‌تر، هیچ‌گاه یک حکومت علیه ملت خودش جنگ روانی راه نمی‌اندازد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، دیگر نام آن "جنگ روانی" نیست؛ بلکه بحران مشروعیت یا شکاف ساختاری است.

پس جنگ روانی ذاتاً برون‌مرزی است؟

بله، جنگ روانی همیشه منشأ خارجی دارد. چه با اهداف سیاسی، چه اقتصادی، چه اجتماعی، حتی در حوزه‌هایی مثل سلامت عمومی یا تجارت. هدف اصلی‌اش هم معمولاً تضعیف ساختار قدرت در کشور هدف است. ایجاد اغتشاش، شکل‌گیری نافرمانی مدنی، کودتا یا حتی ایجاد فضای بی‌اعتمادی عمومی از پیامدهای این نوع از جنگ است. این چیزی نیست که از درون یک کشور، از سوی دولت آن کشور علیه ملتش انجام شود.

در دانشگاه‌ها و فضای علمی کشور چقدر به این موضوع پرداخته شده؟

متأسفانه علیرغم اینکه ما در ایران ده‌ها رشته ارتباطات داریم و صدها استاد برجسته، هنوز جنگ روانی در سطح راهبردی به درستی فهم نشده. ما به‌جای تحلیل بومی، درگیر ترجمه‌ و بازنشر نظریه‌های غربی شده‌ایم. به‌عنوان مثال، نظریات افرادی مانند جوزف نای یا گشنه (گوشیمان) درباره قدرت نرم، هنوز در بسیاری از منابع دانشگاهی ما مبنا قرار می‌گیرد. این نظریات بدون بومی‌سازی، وارد ذهن مخاطب دانشگاهی و حتی رسانه‌ای می‌شود و عملاً به سلطه نظریه‌پردازی غرب دامن می‌زند.

یعنی به‌جای آنکه این نظریات را نقد کنیم، آن‌ها را می‌پذیریم؟

دقیقاً. ما به‌جای اینکه دیدگاه انتقادی نسبت به نظریه‌پردازان غربی داشته باشیم، آن‌ها را برجسته می‌کنیم. در نتیجه، مخاطب ما در فضای رسانه‌ای، با مجموعه‌ای از مفاهیم و تکنیک‌ها روبه‌رو می‌شود که بومی نیستند، با اقتضائات جامعه ایرانی همخوانی ندارند و اغلب کارکرد ضدملی پیدا می‌کنند.

چرا در جنگ روانی ضعیف عمل می‌کنیم؟فرمودید که اگر در جنگ روانی احساس ضعف داریم، دلایل متعددی دارد. لطفاً آن‌ها را روشن‌تر بفرمایید.

مهم‌ترین دلایل ضعف ما در جنگ روانی این‌هاست: عدم شناخت مخاطب: ما هنوز نمی‌دانیم در هر عملیات رسانه‌ای، باید سراغ کدام بخش از جامعه برویم. نسل جوان؟ نخبگان؟ خانواده‌ها؟ روشنفکران؟ وقتی مخاطب را نمی‌شناسیم، محتوا هم اثربخش نخواهد بود.
: تکنیک‌ در جنگ روانی بسیار مهم است. از چارچوب‌بندی پیام گرفته تا انتخاب سوژه، لحن، ریتم پخش، زاویه دوربین و حتی نحوه انتشار در شبکه‌های اجتماعی.این جنگ فقط رسانه‌ای نیست. ابعاد اقتصادی، روانشناسی، فرهنگی و حتی زیستی دارد. وقتی ابعاد را نمی‌شناسیم، در مقابلش هم آسیب‌پذیر خواهیم بود.

و در این شرایط، اگر فضای اجتماعی دوگانه شود...؟

اگر جامعه دچار دوگانگی شود، فضای جنگ روانی برای دشمن کاملاً آماده است. این دوگانه‌سازی ممکن است از سوی افراد، رسانه‌ها یا حتی نهادهایی اتفاق بیفتد که ناخواسته به زمین بازی دشمن وارد شده‌اند. وقتی دو قطب رسانه‌ای به‌وجود بیاید، یکی با حکومت همراه باشد و دیگری علیه آن، روایت رسمی ضعیف می‌شود. در نتیجه دشمن می‌تواند به‌راحتی پیام خود را از طریق شکاف موجود منتقل کند.

نمونه‌ای عینی از این وضعیت در حال حاضر داریم؟

ما همین حالا در وضعیت جنگی هستیم. هم از نظر نظامی و هم از نظر رسانه‌ای. ولی متأسفانه برخی فعالان رسانه‌ای و حتی برخی نخبگان، با بی‌توجهی به این شرایط، عملاً خودشان به بخشی از پازل جنگ روانی تبدیل شده‌اند. این بسیار خطرناک است، وقتی جامعه دچار دوقطبی می‌شود، فضای ذهنی مردم مستعد تأثیرپذیری از عملیات روانی می‌شود. در چنین وضعیتی، هر کنش یا سخنی—even از سوی نخبگان علمی یا سیاسی—می‌تواند عامدانه یا ناخواسته، نقش آتش‌بیار معرکه را ایفا کند. برای نمونه، در شرایطی که کشور عملاً در وضعیت جنگی قرار دارد و نیاز به وحدت حداکثری داریم، ناگهان گروهی از اساتید دانشگاه بیانیه‌ای صادر می‌کنند که از درون آن انشقاق و تردید می‌جوشد. این دقیقاً همان فضایی است که جنگ روانی به‌دنبال آن است: تضعیف انسجام، تضعیف اراده ملی و بی‌اعتبارسازی روایت رسمی کشور.

از محورهای مهم در جنگ روانی، رسانه و ابزار آن است. ما چرا هنوز نتوانسته‌ایم ابزار رسانه‌ای بومی متناسب با فرهنگ خودمان بسازیم؟

چون هنوز مصرف‌کننده هستیم. ابزارهایی که امروز در رسانه‌هایمان استفاده می‌کنیم، محصول تمدن و تجربه غرب هستند. آن ابزارها بر پایه نیازها، ذائقه‌ها و فلسفه اجتماعی غرب طراحی شده‌اند. ما در رسانه، هم از لحاظ سخت‌افزاری و هم نرم‌افزاری، تولیدکننده نیستیم. از همه مهم‌تر، در نگرش نیز دچار تقلید شده‌ایم. هنوز نتوانسته‌ایم نظام رسانه‌ای مبتنی بر فرهنگ ایرانی‌ـ‌اسلامی و تجربه زیسته بومی تولید کنیم.
جنگ روانی ما با دشمن فقط به دوش  رسانه‌های رسمی مثل صداوسیما نیست. اتفاقاً یکی از مؤثرترین ابزارهای جنگ روانی در جامعه ما، ارتباط شفاهی است. جامعه ایرانی ذاتاً جامعه‌ای شفاهی است، فرهنگی مبتنی بر گفت‌وگو، روایت، شنیدن و گفتن. ما باید از این ظرفیت بی‌نظیر استفاده کنیم.

منظورتان استفاده از ظرفیت چهره‌های تأثیرگذار است؟

دقیقا. کسانی که تریبون دارند، سخنرانان، خطیبان، اساتید دانشگاه، ائمه جماعات، معلمان، فعالان اجتماعی و حتی مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایی که در جمع خانواده نقش محوری دارند—همه این‌ها می‌توانند و باید بخشی از جنگ روانی علیه دشمن را مدیریت کنند. ارتباط چهره به چهره، اثرگذارترین شکل اقناع است. در جنگ روانی، خیلی وقت‌ها پیروزی در گرو همین گفتگوهای به ظاهر ساده است.

دانشگاه‌ها و محافل علمی نباید فقط به فضای نظری و کلاسیک محدود شوند. اساتید علوم انسانی، به‌ویژه در حوزه‌های علوم سیاسی، ارتباطات و روان‌شناسی، می‌توانند با استفاده از مثال‌ها و تحلیل‌های موردی، دانشجویان را با تاکتیک‌ها و اهداف جنگ روانی آشنا کنند. حتی در کلاس درس هم می‌توان به‌صورت مویرگی ذهن دانشجو را در برابر تحریف، مسلح کرد.مثلاً وقتی درسی درباره مذاکره می‌دهیم، می‌توانیم نمونه‌هایی واقعی از عملیات روانی در مذاکرات را بررسی کنیم. اینکه چطور طرف مقابل با یک جمله، با یک حرکت، می‌خواهد ذهن شما را منحرف یا مرعوب کند. و بعد تحلیل کنیم که در برابر این تکنیک‌ها چه باید کرد. این آموزش، خود یک سلاح نرم است.

یعنی جنگ روانی فقط در فضای رسمی یا رسانه‌ای اتفاق نمی‌افتد؟

به هیچ‌وجه. اتفاقاً جنگ روانی موفق، از دل ارتباطات غیررسمی و روزمره شکل می‌گیرد. ما باید یاد بگیریم از ابزارها و ظرفیت‌های فرهنگی خودمان استفاده کنیم. فقط تکیه بر افزایش تعداد رسانه‌ها، بدون تحول در نگرش، کافی نیست. برای موفقیت در این عرصه، باید هم ابزار را بشناسیم، هم مخاطب را، و هم میدان بازی را.

جنگ روانی فقط در رسانه‌های رسمی خلاصه نمی‌شود. ظرفیت‌های اجتماعی و مذهبی مانند نماز جمعه، هیئت‌ها یا حتی محافل ورزشی نیز می‌توانند در این میدان مؤثر باشند.ما در جامعه ایرانی ظرفیت‌های ارتباطی بسیار عمیقی داریم که بسیاری از کشورها از آن محروم‌اند. نمازهای جماعت، نماز جمعه، هیئت‌های مذهبی، جلسات خانگی، محافل خانوادگی، مراسم‌های مذهبی و حتی اجتماعات ورزشی می‌توانند ابزارهایی بسیار قوی برای انتقال مفاهیم جنگ روانی باشند—البته در جهت دفاع، روشنگری و تقویت روحیه ملی.باید به این نکته دقت کنیم: ارتباطات شفاهی در ایران هنوز زنده و پرنفوذ است. مردم در مسجد، هیئت، بازار یا حتی روی زمین کشاورزی با هم حرف می‌زنند، تحلیل می‌کنند، تأثیر می‌پذیرند. این فضاها همان جبهه‌های جنگ نرم‌اند، اگر درست شناخته و به‌کار گرفته شوند.

شماری معتقدند که جنگ روانی از طریق شبکه‌های فارسی‌زبان برون‌مرزی هدایت می‌شود. آیا این رسانه‌ها در مناطق روستایی هم تأثیر دارند؟

واقع‌بینانه اگر نگاه کنیم، این رسانه‌ها بیشتر بر قشر خاصی در شهرهای بزرگ تمرکز دارند؛ در تهران و چند شهر مرکز استان. در روستاها یا شهرهای کوچک، میزان نفوذ این رسانه‌ها تقریباً صفر است. چرا؟ چون دسترسی به آن‌ها یا وجود ندارد یا با زندگی روزمره مردم هم‌راستا نیست. مثلاً شما بروید در یک روستای کشاورزی در استان سیستان، خراسان، لرستان یا چهارمحال؛ بپرسید فلان شبکه فارسی‌زبان را می‌بینند یا نه؟ در اکثر موارد پاسخ منفی است.
در این مناطق، رسانه‌ی اصلی روحانی مسجد، شورای محله، معلم مدرسه، ریش‌سفید طایفه است . این‌ها هستند که بر ذهن و نگاه مردم تأثیر می‌گذارند. جنگ روانی را نمی‌شود فقط با رسانه تصویری مدیریت کرد، باید افکار عمومی را در محل‌هایی که هنوز از ارتباطات چهره‌به‌چهره تغذیه می‌شوند، شناخت و از همان مسیر پاسخ داد.

پس نقش نهادهای اجتماعی و مذهبی در این میدان بی‌بدیل است؟

روستاها قلب تپنده‌ای هستند که افکار عمومی ملی تا حد زیادی از آن‌ها تغذیه می‌شود. در بسیاری از این مناطق، رسانه‌های دیجیتال هنوز جای تریبون‌های سنتی را نگرفته‌اند. آن‌جا هنوز مسجد، هیئت، مدرسه و خانه بزرگان، مرکز ثقل اطلاع‌رسانی‌اند.
شما ببینید وقتی یک روحانی در مسجد روستا خطبه می‌خواند یا جلسه هفتگی دارد، چقدر جدی شنیده می‌شود. یا شورای محل، معتمد محله، آن کسی که در زمین کشاورزی دارد در گرمای ظهر با همسایه‌اش حرف می‌زند، همین‌ها هستند که خط روایت می‌سازند. پس ما اگر بخواهیم به‌درستی با جنگ روانی دشمن مقابله کنیم، باید از این ظرفیت‌های بومی بهره ببریم.نه‌تنها بهره، بلکه باید مدل ایرانیِ مقاومت نرم را از دل همین فضاها طراحی و بومی‌سازی کنیم.

آقای دکتر، پیش‌تر اشاره کردید که ابزارهای جنگ روانی محدود به رسانه‌های رسمی نیست. این بخش از سخنانتان بسیار مهم است. اگر ممکن است، بیشتر درباره ظرفیت‌های غیررسانه‌ای مانند نماز جماعت، هیئت‌ها یا حتی محافل خانوادگی و ورزشی توضیح بدهید.

فکر نکنید جنگ روانی صرفاً از مسیر رسانه‌هایی مثل تلویزیون و رادیو یا شبکه‌های اجتماعی انجام می‌شود. جنگ روانی واقعی از طریق شبکه‌های ارتباطی زنده و طبیعی جامعه شکل می‌گیرد. این شبکه‌ها شامل نمازهای جماعت، نماز جمعه، مراسم مذهبی، محافل خانوادگی، هیئت‌ها، حلقه‌های ورزشی و انواع انجمن‌ها هستند.هر جایی که ارتباط چهره‌به‌چهره و شفاهی وجود دارد، می‌تواند به کانونی برای انتقال مفاهیم و در نتیجه، خط مقدم مقابله با جنگ روانی دشمن تبدیل شود. باید قبول کنیم که جامعه ایرانی، همچنان جامعه‌ای شفاهی و زنده است. سخنرانی در هیئت‌ها، خطبه در نماز جمعه، صحبت‌های خانوادگی در مهمانی‌ها یا گعده‌های محلی، همه این‌ها رسانه‌اند، ولی از نوع بومی و کارآمدش.

برخی تحلیلگران جنگ روانی، شبکه‌های فارسی‌زبان برون‌مرزی را عامل اصلی حمله به افکار عمومی می‌دانند. این تحلیل چقدر با واقعیت همخوان است؟

این تحلیل تا حدی درست است، اما یک خطای مهم در آن وجود دارد؛ آن هم بزرگ‌نمایی بیش از اندازه تأثیر این شبکه‌ها است. این رسانه‌ها عمدتاً مخاطب قشر خاصی از جامعه شهری در تهران و چند شهر بزرگ را دارند. در حالی که بخش مهم و حیاتی جامعه ما در روستاها، شهرهای کوچک و مناطق کشاورزی زندگی می‌کنند؛ جایی که نه این رسانه‌ها دیده می‌شوند و نه تأثیری دارند.شما اگر به یک روستای دورافتاده بروید، بعید است کسی اصلاً اسم فلان شبکه فارسی‌زبان را شنیده باشد. مردم آنجا رسانه‌شان روحانی محل است، شورای روستا، ریش‌سفید محل، معلم مدرسه و یا حتی همسایه‌شان که موقع آبیاری زمین، با او گفت‌وگو می‌کند.

معتقدید جنگ روانی را باید از «پایین» و از درون جامعه مدیریت کرد؟

همین‌طور است. ما اگر بخواهیم با جنگ روانی مقابله کنیم، باید نقطه تأثیرگذاری رسانه‌ای را بازتعریف کنیم. در بسیاری از نقاط کشور، رسانه، نه تلویزیون است، نه اینترنت؛ بلکه دهان همان روحانی مسجدی‌ست که خطبه می‌خواند، یا معلمی که در کلاس درس حرف می‌زند، یا کشاورزی که کنار زمین، درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی صحبت می‌کند.باید از این شبکه‌های طبیعی استفاده کرد. هیئت‌ها، مساجد، جلسات خانوادگی، بازارهای محلی، مراسم سنتی، پاتوق‌های ورزشی—all این‌ها ابزارند، ولی ابزارهای بومی، مؤثر و مردمی. جنگ روانی اگر قرار است مؤثر باشد، باید در بستر بومی و فرهنگی خودش فعال شود؛ و همین مسیر است که می‌تواند برای ما، ضدحمله‌ای بومی و متناسب خلق کند.

در این شرایط، صداوسیما هم در معرض هجمه‌ روانی قرار گرفته. چرا؟

دشمن وقتی می‌بیند یک رسانه در داخل کشور دارد هم پیام درست می‌دهد، هم آرامش‌بخش است و هم مقاومتی نشان می‌دهد، به‌طور طبیعی می‌کوشد آن را تخریب کند.هجمه به صداوسیما به این دلیل است که در میدان جنگ روانی موفق بوده. البته این به این معنا نیست که صداوسیما بی‌نقص است نه، قطعاً جای اصلاح دارد. اما باید درک کنیم که هدف اصلی دشمن از حمله به صداوسیما، تضعیف ابزارهای دفاع روانی ملت ایران است.

آقای دکتر، در ادامه بحث‌مان درباره جنگ روانی، به نظر می‌رسد یکی از ظرفیت‌های مغفول‌مانده ما، استفاده از روایت‌سازی و نشانه‌پردازی بومی است. چطور می‌توان از این ابزار در مقابله با جنگ روانی دشمن بهره گرفت؟

یکی از ابعاد مؤثر در جنگ روانی، خلق معنا از طریق نشانه‌ها، نمادها و حتی اعداد است. اگر بتوانیم از مفاهیم فرهنگی و دینی خودمان، نشانه‌هایی بسازیم که با ذهن و حافظه جمعی مردم پیوند بخورد، آن‌وقت توانسته‌ایم بدون فریاد زدن، افکار عمومی را با خود همراه کنیم.مثلاً فرض کنید وقتی می‌گویند «۱۸۰ استاد بیانیه داده‌اند»، این فقط یک عدد نیست. این عدد آیا می‌تواند به‌صورت نمادین به "چرخش ۱۸۰ درجه‌ای" در مسیر کشور تعبیر شود. 
باید یاد بگیریم چطور از اعداد، مفاهیم معنوی و قداست استخراج کنیم. مثلاً در همین جنگ ۱۲ روزه، برخی از تحلیلگران به ارتباط این عدد با دوازده امام اشاره کردند. خب این یعنی می‌توان به مخاطب گفت: «این جنگ، در تقارن نمادین با عدد ۱۲، مقدس، الهی و مورد حمایت معنوی است.» در اینجا ما داریم از قدرت اعداد برای بارگذاری پیام روانی مثبت استفاده می‌کنیم.ما باید بلد باشیم که نقطه‌های اتصال میان فرهنگ دینی و داده‌های جاری را کشف و روایت‌سازی کنیم. این همان کار رسانه‌ای پیشرفته و دقیق است که البته متأسفانه کمتر در کشور به آن توجه شده است.

آقای دکتر، در فضای جنگ روانی و اطلاعاتی که با آن مواجه هستیم، چطور می‌توان از همگرایی ملی حفاظت کرد، وقتی که برخی جریان‌های داخلی هم به‌نوعی دامن‌زننده به انشقاق‌ها شده‌اند؟
دکتر اسدی: در شرایط جنگی، وضعیت با زمان‌های عادی تفاوت بنیادی دارد. فضای جنگی، اقتضائات خودش را دارد. شما ببینید در جنگ‌های جهانی اول و دوم، در دوران جنگ سرد، هیچ‌کس اجازه نداشت از درون کشورش علیه منافع ملی حرفی بزند که دشمن را جسورتر کند. در فضای جنگی، حتی اگر با دولت یا نظام مخالف باشی، موظفی تا پایان درگیری سکوت کنی.این نه نشانه خفقان، بلکه نشانه‌ی بلوغ سیاسی است. کسی که واقعاً دغدغه وطن دارد، باید بفهمد که سکوت در بحبوحه جنگ، نوعی مشارکت در دفاع ملی است. پس اگر رسانه‌ای، شخصیتی یا جریان سیاسی سلیقه‌اش با حاکمیت نمی‌خواند، باید این اختلاف را برای بعد از جنگ بگذارد. حالا وقت مطالبه‌گری نیست، حالا وقت دفاع است.

بسیاری تحلیل‌ها، جنگ فعلی را صرفاً محدود به مسئله هسته‌ای یا موشکی نمی‌دانند. ارزیابی شما چیست؟

ما با یک جنگ صرفاً نظامی یا فناورانه روبه‌رو نیستیم؛ ما درگیر یک "جنگ تمدن‌ها" هستیم. آن‌چه امروز میان ایران و غرب می‌گذرد، صرفاً بر سر سانتریفیوژ یا کلاهک نیست. این جنگ بر سر بقای یک هویت تمدنی است.غرب به‌دنبال حذف کامل تمدنی به نام تمدن اسلامی است؛ فرقی نمی‌کند چه کسی در رأس حاکمیت باشد. حتی اگر یک رژیم سلطنتی یا سکولار در ایران مستقر شود، باز هم مشکل حل نخواهد شد. چون مشکل غرب با ایدئولوژی اسلام است، نه با ساختار سیاسی فعلی. ما نماینده تمدن اسلامی هستیم، و به همین دلیل با ما سرشاخ شده‌اند. این را باید بفهمیم تا دچار تحلیل سطحی نشویم.
مثلاً برخی می‌گویند «این جنگ نتیجه انقلاب اسلامی‌ست». خیر! این یک اشتباه فاحش در فهم تاریخ است. اگر کسی می‌خواهد بداند چرا امروز این‌گونه با ایران برخورد می‌شود، باید تاریخ ۷۰۰۰ ساله‌ی منطقه و سیر درگیری‌های تاریخی ادیان و تمدن‌ها را بخواند. نباید جنگ امروز را فقط با ۷ اکتبر یا ۴۵ سال اخیر تحلیل کرد.این نبرد، ریشه در چالش دائمی میان سه تمدن یهودی، مسیحی و اسلامی دارد. امروز ایران، پرچم‌دار تمدن اسلامی است. این جنگ، صرفاً جنگی ژئوپلیتیکی نیست؛ جنگی است برای حذف معنویت از معادله جهانی. غرب با اسلام مشکل دارد، چون اسلام حرفی برای تمدن‌سازی دارد. پس هرگاه و هرجا که این تمدن قد علم کند، با آن برخورد خواهند کرد.

برخی نگران‌اند که صحبت از "دستاورد در جنگ"، نوعی جنگ‌طلبی تلقی شود؟

نگاه من، واقع‌بینانه است. من نه جنگ‌طلبم، نه جنگ‌ستیز صرف. من جنگ را پدیده‌ای چندوجهی می‌دانم. درست است که جنگ ویرانی دارد، خون‌ریزی دارد، ولی هم‌زمان می‌تواند نقاط ضعف و قوت ما را عریان کند. مثلاً همین جنگ اخیر، یک آزمون واقعی برای قدرت دفاعی ما شد.
ما تا پیش از این فقط مانور می‌دادیم؛ اما حالا توانستیم موشک‌ها را در میدان عمل، علیه دشمن واقعی به‌کار ببریم. یا مثلاً صداوسیما، با همه‌ی ضعف‌هایی که دارد، بار دیگر نشان داد در زمان بحران، مرجع افکار عمومی است. این خودش یک نشانه مهم است که در فضای جنگ، چه رسانه‌ای قابلیت اعتمادسازی دارد.

اشاره کردید که بخشی از قدرت نرم، توانایی در خودانتقادی است. صداوسیما چقدر در این حوزه موفق بوده؟

خودانتقادی، نشانه بلوغ حرفه‌ای و تمدنی است. من هم در مطالبم به‌روشنی گفته‌ام که صداوسیما هم نقاط قوت دارد، هم ضعف. نقاط قوتش این است که در بزنگاه‌های بحرانی، هنوز هم مرجعیت دارد. مردم به آن رجوع می‌کنند.اما ضعفش این است که در روزهای عادی، تعامل لازم با مخاطب ندارد. صداوسیما باید یاد بگیرد که فقط در بحران به‌صحنه نیاید. باید پیوسته برای جلب اعتماد، تنوع برنامه‌سازی و ارتباط با قشرهای مختلف جامعه تلاش کند. اگر این‌طور شود، در جنگ روانی هم دست بالا را خواهد داشت.اگر محور مقاومت امروز به قدرتی تبدیل شده، دلیلش همین قدرت نرم است. هم از نظر تاریخی، هم اعتقادی، هم فرهنگی. ما اگر بتوانیم گفتمان مقاومت را برای جهان تبیین کنیم، نه‌تنها پیروز جنگ روانی خواهیم بود، بلکه جنگ تمدنی را هم مدیریت خواهیم کرد.اما لازمه آن، بازخوانی دقیق تمدن اسلامی، تقویت روایت‌گری بومی، استفاده از عناصر فرهنگی داخلی و حفظ همبستگی اجتماعی است. اگر این اتفاق بیفتد، دشمنی که فقط سلاح دارد ولی معنا ندارد، در جنگ معنا شکست خواهد خورد.

اشاره کردید که تحلیل‌های یک‌بعدی درباره جنگ، دیگر جواب نمی‌دهد. چرا این موضوع اهمیت دارد؟

چون ماهیت جنگ تغییر کرده است. دیگر با مدل‌های کلاسیک، نمی‌توان جنگ امروز را فهمید. آنچه امروز جریان دارد، "جنگ ترکیبی" است؛ ترکیبی از رسانه، اقتصاد، فناوری، جنگ نرم، هوش مصنوعی، تخریب شناختی و حملات سایبری.در گذشته، اگر دشمن بمب می‌انداخت، کورکورانه بود؛ اما حالا "نقطه‌زنی" می‌کند؛ هم در میدان نبرد، هم در اذهان عمومی. جنگ امروز فقط با گلوله نیست؛ با هشتگ، با تحلیل غلط، با خبر جعلی، با روایت‌سازی دروغین پیش می‌رود. ما هم باید در تحلیل و روایت، به‌روز باشیم.جنگ امروز نشان می‌دهد که "نظام بین‌الملل" دیگر نماینده صلح و عدالت نیست. هر جا که اسلحه باشد، آن‌جا قاعده تعیین می‌شود. کشوری که زور دارد، سیاست می‌نویسد.
همه‌ی آن شعارهای قشنگ درباره دموکراسی، حقوق بشر، صلح جهانی، وقتی پای منافع غرب به میان می‌آید، به‌سرعت تبدیل به فریب و بازیچه می‌شود. این جنگ‌ها، رسواکننده‌اند. نشان می‌دهند که آنچه غرب می‌خواهد، نه دموکراسی است، نه آزادی؛ بلکه ادامه سلطه‌ی سرمایه‌داری و لیبرالیسم افسارگسیخته است.

آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌گویند "ما پیروز شدیم". از نگاه شما، "پیروزی واقعی" چیست؟

پیروزی مفهومی نسبی و ماهیت‌مند است. اینکه شما شبانه به کشوری حمله کنید، زنان و کودکان را بکشید، زیرساخت نابود کنید و بعد بگویید «بردم»، شبیه دزدی است که کیف پیرزنی را ربوده و خوشحال است!
آیا این پیروزی است؟ آیا این غرور دارد؟ اگر پیروزی یعنی تخریب زندگی بی‌گناهان، باید پرسید: شما کدام ارزش را پیروز کردید؟ برعکس، ایران و محور مقاومت ایستادگی کردند، جان دادند، اما ارزش‌های‌شان را نفروختند. این یعنی پیروزی.
ما شاهد انحطاط مفهومی در رهبری غرب هستیم. ترامپ – به‌عنوان نماد – نه تئوریسین است، نه دولتمرد. او یک مزدور سرمایه‌داری است؛ یک لمپن سیاسی، که ارزش‌های قرن ۱۸ را با زبان فحاشی و زور می‌خواهد تبلیغ کند.
این شکست دموکراسی غرب است. این همان چیزهایی است که فوکویاما در "پایان تاریخ" می‌خواست بگوید اتفاق نمی‌افتد؛ ولی اتفاق افتاد. امروز، غرب نتوانسته است "با فرهنگ" نفوذ کند؛ پس با اسلحه آمده.
شما ببینید: در همین ایران، با وجود همه فشارها، مردم در روستاهای شمالی، جنوبی، شرقی، غربی، هنوز با سبک زندگی بومی، اسلامی، خانواده‌محور زندگی می‌کنند. خبری از مک‌دونالد نیست. خبری از زندگی غربی نیست. پس نفوذ فرهنگی غرب شکست خورده. پس مقاومت، بزرگ‌ترین پیروزی است.
ترامپ چهره ای  کم‌مایه، لمپن، کوتوله‌های سیاسی که نه دانش سیاسی دارد، نه درک حقوق بشر. نه نماینده ارزش‌است، نه حامل مشروعیت؛ صرفاً ابزاری در دست نظام سلطه است

شما در مصاحبه‌های قبلی به نقاط ضعف رسانه ملی اشاره داشتید. چه انتقاداتی دارید که باید به آن توجه شود؟

رسانه ملی ما هنوز نتوانسته است به طور کامل جایگاه و نقش خود را در جنگ روانی پیدا کند. نقاط قوتی دارد، اما ضعف‌هایی هم هست که باید اصلاح شود. مثلاً باید بیشتر به تولید محتواهای تحلیلی، علمی و فرهنگی توجه کند، به گونه‌ای که مخاطب به آن اعتماد داشته باشد و به آن تکیه کند.
همچنین رسانه باید انعکاس‌دهنده وحدت ملی باشد، نه اینکه در شرایط جنگی به فضای دو قطبی دامن بزند. ما باید در این زمینه خودانتقادی کنیم و ظرفیت‌ها را تقویت کنیم. باید جنگ روانی را بشناسیم و ابعاد آن را درک کنیم. و  مخاطب را درست بشناسیم و متناسب با فرهنگ و شرایط جامعه خودمان ابزار و تکنیک‌های مناسب را طراحی کنیم.وحدت ملی را در شرایط جنگ حفظ کنیم و اجازه ندهیم فضای دو قطبی دشمن‌ساز به وجود بیاید. و در نهایت، از ظرفیت‌های فرهنگی و ارتباطات شفاهی به نحو احسن بهره ببریم.آموزش رسانه‌ای و افزایش سواد رسانه‌ای مردم یکی از کلیدهای مهم مقابله با جنگ روانی است. وقتی مردم با روش‌های شناسایی اخبار جعلی و تحلیل رسانه‌ای آشنا باشند، کمتر تحت تأثیر دروغ‌ها و تحریف‌ها قرار می‌گیرند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها